مصوبات مجلس شورای اسلامی و نتیجه همه پرسی پس از طی مراحل قانونی به رئیس جمهور ابلاغ میشود. رئیس جمهور باید ظرف مدت پنج روز آن را امضا و به مجریان ابلاغ نماید و دستور انتشار آن را صادر کند و روزنامه رسمی موظف است ظرف مدت 72 ساعت پس از ابلاغ منتشر نماید.
تبصره – در صورت استنکاف رئیس جمهور از امضا یا ابلاغ در مدت مذکور در این ماده به دستور رئیس مجلس شورای اسلامی روزنامه رسمی موظف است ظرف مدت 72 ساعت مصوبه را چاپ و منتشر نماید.
قانون مدنی
ماده ۲ قانون مدنی
قوانین 15 روز پس از انتشار در سراسر کشور لازم الاجراء است مگر آن که در خود قانون، ترتیب خاصی برای موقع اجرا مقرر شده باشد.
ماده ۳ قانون مدنی
انتشار قوانین باید در روزنامه رسمی به عمل آید.
ماده ۴ قانون مدنی
اثر قانون نسبت به آتیه است و قانون نسبت به ما قبل خود اثر ندارد مگر اینکه در خود قانون مقررات خاصی نسبت به این موضوع اتخاذ شده باشد.
ماده ۵ قانون مدنی
کلیه سکنه ایران اعم از اتباع خارجه و داخله مطیع قوانین ایران خواهند بود مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
ماده 6 قانون مدنی
قوانین مربوط به احوال شخصیه از قبیل نکاح و طلاق و اهلیت اشخاص و ارث در مورد کلیه اتباع ایران ولو اینکه مقیم در خارجه باشند مجری خواهد بود.
ماده 7 قانون مدنی
اتباع خارجه مقیم در خاک ایران از حیث مسائل مربوطه به احوال شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه در حدود معاهدات مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود.
ماده 8 قانون مدنی
اموال غیرمنقول که اتباع خارجه در ایران بر طبق عهود تملک کرده یا میکنند از هر جهت تابع قوانین ایران خواهد بود.
ماده 9 قانون مدنی
مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است.
ماده 10 قانون مدنی
قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نمودهاند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.
ماده 11 قانون مدنی
اموال بر دو قسم است منقول و غیرمنقول.
ماده 12 قانون مدنی
مال غیرمنقول آن است که از محلی به محل دیگر نتوان نقل نمود اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان به نحوی که نقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود.
ماده 13 قانون مدنی
اراضی و ابنیه و آسیا و هر چه که در بنا منصوب و عرفاً جزء بنا محسوب میشود غیر منقول است و همچنین است لولهها که برای جریان آب یا مقاصد دیگر در زمین یا بنا کشیده شده باشد.
ماده 14 قانون مدنی
آینه و پرده نقاشی و مجسمه و امثال آنها در صورتی که در بنا یا زمین به کار رفته باشد به طوری که نقل آن موجب نقص یا خرابی خود آن یا محل آن بشود غیر منقول است.
ماده 15 قانون مدنی
ثمره و حاصل مادام که چیده یا درو نشده است غیرمنقول است اگر قسمتی از آن چیده یا درو شده باشد تنها آن قسمت منقول است.
ماده 16 قانون مدنی
مطلق اشجار و شاخههای آن و نهال و قلمه مادام که بریده یا کنده نشده است غیرمنقول است.
ماده 17 قانون مدنی
حیوانات و اشیائی که مالک آن را برای عمل زراعت اختصاص داده باشد از قبیل گاو و گاومیش و ماشین و اسباب و ادوات زراعت و تخم و غیره و به طور کلی هر مال منقول که برای استفاده از عمل زراعت لازم و مالک آن را به این امر تخصیص داده باشد از جهت صلاحیت محاکم و توقیف اموال جزء ملک محسوب و در حکم مال غیرمنقول است و همچنین است تلمبه و گاو و یا حیوان دیگری که برای آبیاری زراعت یا خانه و باغ اختصاص داده شده است.
ماده 18 قانون مدنی
حق انتفاع از اشیاء غیرمنقوله مثل حق عمری و سکنی و همچنین حق ارتفاق نسبت به ملک غیر از قبیل حقالعبور و حقالمجری و دعاوی راجعه به اموال غیرمنقوله از قبیل تقاضای خلع ید و امثال آن تابع اموال غیرمنقول است.
ماده 19 قانون مدنی
اشیائی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید منقول است.
ماده 20 قانون مدنی
کلیه دیون از قبیل قرض و ثمن مبیع و مالالاجاره عین مستاجره از حیث صلاحیت محاکم در حکم منقول است ولو اینکه مبیع یا عین مستاجره از اموال غیرمنقوله باشد.
ماده 21 قانون مدنی
انواع کشتیهای کوچک و بزرگ و قایقها و آسیاها و حمامهایی که در روی رودخانه و دریاها ساخته میشود و میتوان آنها را حرکت داد و کلیه کارخانههایی که نظر به طرز ساختمان جزء بنای عمارتی نباشد داخل در منقولات است ولی توقیف بعضی از اشیاء مزبوره ممکن است نظر به اهمیت آنها موافق ترتیبات خاصه به عمل آید.
ماده 22 قانون مدنی
مصالح بنائی از قبیل سنگ و آجر و غیره که برای بنائی تهیه شده یا به واسطه خرابی از بنا جدا شده باشد مادامی که در بنا به کار نرفته داخل منقول است.
ماده 23 قانون مدنی
استفاده از اموالی که مالک خاص ندارد مطابق قوانین مربوطه به آنها خواهد بود.
ماده 24 قانون مدنی
هیچکس نمیتواند طرق و شوارع عامه و کوچههایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید.
ماده 25 قانون مدنی
هیچکس نمیتواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از قبیل پلها و کاروانسراها و آب انبارهای عمومی و مدارس قدیمه و میدانگاههای عمومی تملک کند. و همچنین است قنوات و چاههایی که مورد استفاده عموم است.
ماده 26 قانون مدنی
اموال دولتی که معد است برای مصالح یا انتفاعات عمومی مثل استحکامات و قلاع و خندقها و خاکریزهای نظامی و قورخانه و اسلحه و ذخیره و سفاین جنگی و همچنین اثاثیه و ابنیه و عمارات دولتی و سیمهای تلگرافی دولتی و موزهها و کتابخانههای عمومی و آثار تاریخی و امثال آنها و بالجمله آنچه از اموال منقوله و غیرمنقوله که دولت به عنوان مصالح عمومی و منافع ملی در تحت تصرف دارد، قابل تملک خصوصی نیست و همچنین اموالی که موافق مصالح عمومی به ایالت و ولایت یا ناحیه یا شهری اختصاص یافته باشد.
ماده 27 قانون مدنی
اموالی که ملک اشخاص نمیباشد و افراد مردم میتوانند آنها را مطابق مقررات مندرجه در این قانون و قوانین مخصوصه مربوطه به هر یک از اقسام مختلفه آنها تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند مباحات نامیده میشود مثل اراضی موات یعنی زمینهایی که معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آنها نباشد.
ماده 28 قانون مدنی
اموال مجهول المالک با اذن حاکم یا ماذون از قبل او به مصارف فقرا میرسد.
ماده 29 قانون مدنی
ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقههای ذیل را دارا باشند:
1- مالکیت (اعم از عین یا منفعت).
2- حق انتفاع.
3- حق ارتفاق به ملک غیر.
ماده 30 قانون مدنی
هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
ماده 31 قانون مدنی
هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.
ماده 32 قانون مدنی
تمام ثمرات و متعلقات اموال منقوله و غیرمنقوله که طبعاً یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد بالتبع مال مالک اموال مزبوره است.
ماده 33 قانون مدنی
نما و محصولی که از زمین حاصل میشود مال مالک زمین است چه به خودی خود روئیده باشد یا به واسطه عملیات مالک مگر اینکه نما یا حاصل از اصله یا حبه غیر حاصل شده باشد که در این صورت درخت و محصول مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود اگر چه بدون رضای صاحب زمین کاشته شده باشد.
ماده 34 قانون مدنی
نتاج حیوانات در ملکیت، تابع مادر است و هر کس مالک مادر شد، مالک نتاج آن هم خواهد شد.
ماده 35 قانون مدنی
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
ماده 36 قانون مدنی
تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب مملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.
ماده 37 قانون مدنی
اگر متصرف فعلی اقرار کند که ملک سابقاً مال مدعی او بوده است در این صورت مشارالیه نمیتواند برای رد ادعای مالکیت شخص مزبور به تصرف خود استناد کند مگر اینکه ثابت نماید که ملک به ناقل صحیح به او منتقل شده است.
ماده 38 قانون مدنی
مالکیت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هر کجا بالا رود و همچنین است نسبت به زیر زمین، بالجمله مالک حق همه گونه تصرف در هوا و فراز گرفتن دارد مگر آنچه را که قانون استثناء کرده باشد.
ماده 39 قانون مدنی
هر بنا و درخت که در روی زمین است و همچنین هر بنا و حفری که در زیر زمین است ملک مالک آن زمین محسوب میشود مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
ماده 40 قانون مدنی
حق انتفاع عبارت از حقی است که به موجب آن شخص میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد استفاده کند.
ماده 41 قانون مدنی
عمری حق انتفاعی است که به موجب عقدی از طرف مالک برای شخص، به مدت عمر خود یا عمر منتفع و یا عمر شخص ثالثی برقرار شده باشد.
ماده 42 قانون مدنی
رقبی حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی برقرار میگردد.
ماده 43 قانون مدنی
اگر حق انتفاع عبارت از سکونت در مسکنی باشد سکنی یا حق سکنی نامیده میشود و این حق ممکن است به طریق عمری یا به طریق رقبی برقرار شود.
ماده 44 قانون مدنی
در صورتی که مالک برای حق انتفاع مدتی معین نکرده باشد حبس مطلق بوده و حق مزبور تا فوت مالک خواهد بود مگر اینکه مالک قبل از فوت خود رجوع کند.
ماده 45 قانون مدنی
در موارد فوق حق انتفاع را فقط درباره شخص یا اشخاصی میتوان برقرار کرد که در حین ایجاد حق مزبور وجود داشته باشند، ولی ممکن است حق انتفاع تبعاً برای کسانی هم که در حین عقد بوجود نیامدهاند برقرار شود و مادامی که صاحبان حق انتفاع موجود هستند حق مزبور باقی و بعداز انقراض آنها حق زائل میگردد.
ماده 46 قانون مدنی
حق انتفاع ممکن است فقط نسبت به مالی برقرار شود که استفاده از آن با بقاء عین ممکن باشد اعم از اینکه مال مزبور منقول باشد یا غیرمنقول و مشاع باشد یا مفروز.
ماده 47 قانون مدنی
در حبس اعم از عمری و غیره قبض شرط صحت است.
ماده 48 قانون مدنی
منتفع باید از مالی که موضوع حق انتفاع است سوء استفاده نکرده و در حفاظت آن تعدی یا تفریط ننماید.
ماده 49 قانون مدنی
مخارج لازمه برای نگاهداری مالی که موضوع انتفاع است بر عهده منتفع نیست مگر این که خلاف آن شرط شده باشد.
ماده 50 قانون مدنی
اگر مالی که موضوع حق انتفاع است بدون تعدی یا تفریط منتفع تلف شود مشارالیه مسئول آن نخواهد بود.
ماده 51 قانون مدنی
حق انتفاع در موارد ذیل زایل میشود:
1- در صورت انقضاء مدت
2- در صورت تلف شدن مالی که موضوع انتفاع است
ماده 52 قانون مدنی
در موارد ذیل منتفع ضامن تضررات مالک است:
1- در صورتی که منتفع از مال موضوع انتفاع سوءاستفاده کند.
2- در صورتی که شرایط مقرره از طرف مالک را رعایت ننماید و این عدم رعایت موجب خسارتی بر موضوع حق انتفاع باشد.
ماده 53 قانون مدنی
انتقال عین از طرف مالک به غیر موجب بطلان حق انتفاع نمیشود ولی اگر منتقلالیه جاهل باشد که حق انتفاع متعلق به دیگری است اختیار فسخ معامله را خواهد داشت.
ماده 54 قانون مدنی
سایر کیفیات انتفاع از مال دیگری به نحوی خواهد بود که مالک قرار داده یا عرف و عادت اقتضاء بنماید.
ماده 55 قانون مدنی
وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.
ماده 56 قانون مدنی
وقف واقع میشود به ایجاب از طرف واقف به هر لفظی که صراحتا دلالت بر معنی آن کند و قبول طبقه اول از موقوف علیهم یا قائم مقام قانونی آنها در صورتی که محصور باشند مثل وقف بر اولاد و اگر موقوف علیهم غیر محصور یا وقف بر مصالح عامه باشد در این صورت قبول حاکم شرط است.
ماده 57 قانون مدنی
واقف باید مالک مالی باشد که وقف میکند و به علاوه دارای اهلیتی باشد که در معاملات معتبر است.
ماده 58 قانون مدنی
ماده 59 قانون مدنی
اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمیشود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پیدا میکند.
ماده 60 قانون مدنی
در قبض فوریت شرط نیست بلکه مادامی که واقف رجوع از وقف نکرده است هر وقت قبض بدهد وقف تمام میشود.
ماده 61 قانون مدنی
وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمیتواند از آن رجوع کند یا در آن تغییری بدهد یا از موقوفعلیهم کسی را خارج کند یا کسی را داخل در موقوفعلیهم نماید یا با آنها شریک کند یا اگر در ضمن عقد متولی معین نکرده بعد از آن متولی قرار دهد یا خود به عنوان تولیت دخالت کند.
ماده 62 قانون مدنی
در صورتی که موقوفعلیهم محصور باشند خود آنها قبض میکنند و قبض طبقه اولی کافی است و اگر موقوفعلیهم غیرمحصور یا وقف بر مصالح عامه باشد متولی وقف والا حاکم قبض میکند.
ماده 63 قانون مدنی
ولی و وصی محجورین از جانب آنها موقوفه را قبض میکنند و اگر خود واقف تولیت را برای خود قرار داده باشد قبض خود او کفایت میکند.
ماده 64 قانون مدنی
مالی را که منافع آن موقتاً متعلق به دیگری است میتوان وقف نمود و همچنین وقف ملکی که در آن حق ارتفاق موجود است جایز است بدون اینکه به حق مزبور خللی وارد آید.
ماده 65 قانون مدنی
صحت وقفی که به علت اضرار دُیّانِ واقف واقع شده باشد منوط به اجازه دُیّان است.
ماده 66 قانون مدنی
وقف بر مقاصد غیرمشروع باطل است.
ماده 67 قانون مدنی
مالی که قبض و اقباض آن ممکن نیست وقف آن باطل است لیکن اگر واقف تنها قادر بر اخذ و اقباض آن نباشد و موقوف علیه قادر به اخذ آن باشد صحیح است.
ماده 68 قانون مدنی
هر چیزی که طبعاً یا بر حسب عرف و عادت جزء یا از توابع و متعلقات عین موقوفه محسوب میشود داخل در وقف است مگر اینکه واقف آن را استثناء کند به نحوی که در فصل بیع مذکور است.
ماده 69 قانون مدنی
وقف بر معدوم صحیح نیست مگر به تبع موجود.
ماده 70 قانون مدنی
اگر وقف بر موجود و معدوم معاً واقع شود نسبت به سهم موجود صحیح و نسبت به سهم معدوم باطل است.
ماده 71 قانون مدنی
وقف بر مجهول صحیح نیست.
ماده 72 قانون مدنی
وقف بر نفس به این معنی که واقف خود را موقوفعلیه یا جزء موقوفعلیهم نماید یا پرداخت دیون یا سایر مخارج خود را از منافع موقوفه قرار دهد باطل است اعم از اینکه راجع به حال حیات باشد یا بعد از فوت.
ماده 73 قانون مدنی
وقف بر اولاد و اقوام و خدمه و واردین و امثال آنها صحیح است.
ماده 74 قانون مدنی
در وقف بر مصالح عامه اگر خود واقف نیز مصداق موقوفعلیهم واقع شود میتواند منتفع گردد.
ماده 75 قانون مدنی
واقف میتواند تولیت یعنی اداره کردن امور موقوفه را مادام الحیات یا در مدت معینی برای خود قرار دهد و نیز میتواند متولی دیگری معین کند که مستقلاً یا مجتمعاً با خود واقف اداره کند. تولیت اموال موقوفه ممکن است به یک یا چند نفر دیگر غیر از خود واقف واگذار شود که هر یک مستقلاً یا منضماً اداره کنند و همچنین واقف میتواند شرط کند که خود او یا متولی که معین شده است نصب متولی کند و یا در این موضوع هر ترتیبی را که مقتضی بداند قرار دهد.
ماده 76 قانون مدنی
کسی که واقف او را متولی قرار داده میتواند بدواً تولیت را قبول یا رد کند و اگر قبول کرد دیگر نمیتواند رد نماید و اگر رد کرد مثل صورتی است که از اصل متولی قرار داده نشده باشد.
ماده 77 قانون مدنی
هر گاه واقف برای دو نفر یا بیشتر به طور استقلال تولیت قرار داده باشد هر یک از آنها فوت کند دیگری یا دیگران مستقلاً تصرف میکنند و اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد تصرف هر یک بدون تصویب دیگری یا دیگران نافذ نیست و بعد از فوت یکی از آنها حاکم شخصی را ضمیمه آنکه باقیمانده است مینماید که مجتمعاً تصرف کنند.
ماده 78 قانون مدنی
واقف میتواند بر متولی ناظر قرار دهد که اعمال متولی به تصویب یا اطلاع او باشد.
ماده 79 قانون مدنی
واقف یا حاکم نمیتواند کسی را که در ضمن عقد وقف متولی قرار داده شده است عزل کند مگر در صورتی که حق عزل شرط شده باشد و اگر خیانت متولی ظاهر شود حاکم ضم امین میکند.
ماده 80 قانون مدنی
اگر واقف وصف مخصوصی را در شخص متولی شرط کرده باشد و متولی فاقد آن وصف گردد منعزل میشود.
ماده 81 قانون مدنی
در اوقاف عامه که متولی معین نداشته باشد، اداره موقوفه طبق نظر ولی فقیه خواهد بود.
ماده 82 قانون مدنی
هر گاه واقف برای اداره کردن موقوفه ترتیب خاصی معین کرده باشد متولی باید به همان ترتیب رفتار کند و اگر ترتیبی قرار نداده باشد متولی باید راجع به تعمیر و اجاره و جمعآوری منافع و تقسیم آن بر مستحقین و حفظ موقوفه و غیره مثل وکیل امینی عمل نماید.
ماده 83 قانون مدنی
متولی نمیتواند تولیت را به دیگری تفویض کند مگر آنکه واقف در ضمن وقف به او اذن داده باشد ولی اگر در ضمن وقف شرط مباشرت نشده باشد میتواند وکیل بگیرد.
ماده 84 قانون مدنی
جائز است واقف از منافع موقوفه سهمی برای عمل متولی قرار دهد و اگر حقالتولیه معین نشده باشد متولی مستحق اجرتالمثل عمل است.
ماده 85 قانون مدنی
بعد از آنکه منافع موقوفه حاصل و حصه هر یک از موقوفعلیهم معین شد موقوفعلیه میتواند حصه خود را تصرف کند اگر چه متولی اذن نداده باشد مگر اینکه واقف اذن در تصرف را شرط کرده باشد.
ماده 86 قانون مدنی
در صورتی که واقف ترتیبی قرار نداده باشد مخارج تعمیر و اصلاح موقوفه و اموری که برای تحصیل منفعت لازم است بر حق موقوفعلیهم مقدم خواهد بود.
ماده 87 قانون مدنی
واقف میتواند شرط کند که منافع موقوفه مابین موقوف علیهم به تساوی تقسیم شود یا به تفاوت و یا اینکه اختیار به متولی یا شخص دیگری بدهد که هر نحو مصلحت داند تقسیم کند.
ماده 88 قانون مدنی
بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد در صورتی جایز است که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود.
ماده 89 قانون مدنی
هر گاه بعض موقوفه خراب یا مشرف به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته میشود مگر اینکه خرابی بعض سبب سلب انتفاع قسمتی که باقیمانده است بشود در این صورت تمام فروخته میشود.
ماده 90 قانون مدنی
عین موقوفه در مورد جواز بیع به اقرب به غرض واقف تبدیل میشود.
ماده 91 قانون مدنی
در موارد ذیل منافع موقوفات عامه صرف بریات عمومیه خواهد شد:
1- در صورتی که منافع موقوفه مجهولالمصرف باشد مگر اینکه قدر متیقنی در بین باشد.
2- در صورتی که صرف منافع موقوفه در مورد خاصی که واقف معین کرده است متعذر باشد.
ماده 92 قانون مدنی
هر کس میتواند با رعایت قوانین و نظامات راجعه به هر یک از مباحات از آنها استفاده نماید.
ماده 93 قانون مدنی
ارتفاق حقی است برای شخص در ملک دیگری.
ماده 94 قانون مدنی
صاحبان املاک میتوانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری قرار دهند در این صورت کیفیت استحقاق تابع قرارداد و عقدیست که مطابق آن حق داده شده است.
ماده 95 قانون مدنی
هر گاه زمین یا خانه کسی مجرای فاضلاب یا آب باران زمین یا خانه دیگری بوده است صاحب آن خانه یا زمین نمیتواند جلوگیری از آن کند مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم شود.
ماده 96 قانون مدنی
چشمه واقعه در زمین کسی محکوم به ملکیت صاحب زمین است مگر اینکه دیگری نسبت به آن چشمه عیناً یا انتفاعاً حقی داشته باشد.
ماده 97 قانون مدنی
هر گاه کسی از قدیم در خانه یا ملک دیگری مجرای آب به ملک خود یا حق مرور داشته صاحب خانه یا ملک نمیتواند مانع آب بردن یا عبور او از ملک خود شود و همچنین است سایر حقوق از قبیل حق داشتن در و شبکه و ناودان و حق شرب و غیره.
ماده 98 قانون مدنی
اگر کسی حق عبور در ملک غیر ندارد ولی صاحب ملک اذن داده باشد که از ملک او عبور کنند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود رجوع کرده و مانع عبور او بشود و همچنین است سایر ارتفاقات.
ماده ۹۹ قانون مدنی
هیچکس حق ندارد ناودان خود را به طرف ملک دیگری بگذارد یا آب باران از بام خود به بام یا ملک همسایه جاری کند یا برف بریزد مگر به اذن او.
ماده 100 قانون مدنی
اگر مجرای آب شخصی در خانه دیگری باشد و در مجری خرابی بهم رسد به نحوی که عبور آب موجب خسارت خانه شود مالک خانه حق ندارد صاحب مجری را به تعمیر مجری اجبار کند بلکه خود او باید دفع ضرر از خود نماید چنانچه اگر خرابی مجری مانع عبور آب شود مالک خانه ملزم نیست که مجری را تعمیر کند بلکه صاحب حق باید خود رفع مانع کند در این صورت برای تعمیر مجری میتواند داخل خانه یا زمین شود ولیکن بدون ضرورت حق ورود ندارد مگر به اذن صاحب ملک.
ماده 101 قانون مدنی
هر گاه کسی از آبی که ملک دیگری است به نحوی از انحاء حق انتفاع داشته باشد از قبیل دایر کردن آسیا و امثال آن صاحب آن نمیتواند مجری را تغییر دهد به نحوی که مانع از استفاده حق دیگری باشد.
ماده 102 قانون مدنی
هر گاه ملکی کلاً یا جزئاً به کسی منتقل شود و برای آن ملک حق الارتفاقی در ملک دیگر یا در جزء دیگر همان ملک موجود باشد آن حق به حال خود باقی میماند مگر اینکه خلاف آن تصریح شده باشد.
ماده 103 قانون مدنی
هر گاه شرکاء ملکی دارای حقوق و منافعی باشند و آن ملک مابین شرکاء تقسیم شود هر کدام از آنها به قدر حصه مالک آن حقوق و منافع خواهد بود مثل اینکه اگر ملکی دارای حق عبور در ملک غیر بوده و آن ملک که دارای حق است بین چند نفر تقسیم شود هر یک از آنها حق عبور از همان محلی که سابقاً حق داشته است خواهد داشت.
ماده 104 قانون مدنی
حقالارتفاق مستلزم وسایل انتفاع از آن حق نیز خواهد بود مثل اینکه اگر کسی حق شرب از چشمه یا حوض یا آب انبار غیر دارد حق عبور تا آن چشمه یا حوض و آب انبار هم برای برداشتن آب دارد.
ماده 105 قانون مدنی
کسی که حقالارتفاق در ملک غیر دارد مخارجی که برای تمتع از آن حق لازم شود به عهده صاحب حق میباشد مگر اینکه بین او و صاحب ملک بر خلاف آن قراری داده شده باشد.
ماده 106 قانون مدنی
مالک ملکی که مورد حق الارتفاق غیر است نمیتواند در ملک خود تصرفاتی نماید که باعث تضییع یا تعطیل حق مزبور باشد مگر با اجازه صاحب حق.
ماده 107 قانون مدنی
تصرفات صاحب حق در ملک غیر که متعلق حق اوست باید به اندازهای باشد که قرار دادهاند و یا به مقدار متعارف و آنچه ضرورت انتفاع اقتضاء میکند.
ماده 108 قانون مدنی
در تمام مواردی که انتفاع کسی از ملک دیگری به موجب اذن محض باشد مالک میتواند هر وقت بخواهد از اذن خود رجوع کند مگر اینکه مانع قانونی موجود باشد.
ماده 109 قانون مدنی
دیواری که مابین دو ملک واقع است مشترک مابین صاحب آن دو ملک محسوب میشود مگر اینکه قرینه یا دلیلی برخلاف آن موجود باشد.
ماده 110 قانون مدنی
بنا بهطور ترصیف و وضع سرتیر از جمله قرائن است که دلالت بر تصرف و اختصاص میکنند.
ماده 111 قانون مدنی
هر گاه از دو طرف بنا متصل به دیوار به طور ترصیف باشد و یا از هر دو طرف به روی دیوار سرتیر گذاشته شده باشد آن دیوار محکوم به اشتراک است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
ماده 112 قانون مدنی
هر گاه قرائن اختصاصی فقط از یک طرف باشد تمام دیوار محکوم به ملکیت صاحب آن طرف خواهد بود مگر اینکه خلافش ثابت شود.
ماده 113 قانون مدنی
مخارج دیوار مشترک بر عهده کسانی است که در آن شرکت دارند.
ماده 114 قانون مدنی
هیچ یک از شرکاء نمیتواند دیگری را اجبار بر بنا و تعمیر دیوار مشترک نماید مگر اینکه دفع ضرر به نحو دیگر ممکن نباشد.
ماده 115 قانون مدنی
در صورتی که دیوار مشترک خراب شود و احد شریکین از تجدید بناء و اجازه تصرف در مبنای مشترک امتناع نماید شریک دیگر میتواند در حصه خاص خود تجدید بنای دیوار را کند.
ماده 116 قانون مدنی
هر گاه احد شرکاء راضی به تصرف دیگری در مبنا باشد ولی از تحمل مخارج مضایقه نماید شریک دیگر میتواند بنای دیوار را تجدید کند و در این صورت اگر بنای جدید با مصالح مشترک ساخته شود دیوار مشترک خواهد بود والا مختص به شریکی است که بنا را تجدید کرده است.
ماده 117 قانون مدنی
اگر یکی از دو شریک دیوار مشترک را خراب کند در صورتی که خراب کردن آن لازم نبوده باید آنکه خراب کرده مجدداً آن را بنا کند.
ماده 118 قانون مدنی
هیچ یک از دو شریک حق ندارد دیوار مشترک را بالا ببرد یا روی آن بنا سرتیر بگذارد یا دریچه و رف باز کند یا هر نوع تصرفی نماید مگر به اذن شریک دیگر.
ماده 119 قانون مدنی
هر یک از شرکاء بر روی دیوار مشترک سرتیر داشته باشد نمیتواند بدون رضای شریک دیگر تیرها را از جای خود تغییر دهد و به جای دیگر از دیوار بگذارد.
ماده 120 قانون مدنی
اگر صاحب دیوار به همسایه اذن دهد که بر روی دیوار او سرتیر بگذارد یا روی آن بنا کند هر وقت بخواهد میتواند از اذن خود رجوع کند مگر اینکه به وجه ملزمی این حق را از خود سلب کرده باشد.
ماده 121 قانون مدنی
هر گاه کسی به اذن صاحب دیوار بر روی دیوار سرتیری گذارده باشد و بعد آن را بردارد نمیتواند مجدداً بگذارد مگر به اذن جدید از صاحب دیوار و همچنین است سایر تصرفات.
ماده 122 قانون مدنی
اگر دیواری متمایل به ملک غیر یا شارع و نحو آن شود که مشرف به خرابی گردد صاحب آن اجبار میشود که آن را خراب کند.
ماده 123 قانون مدنی
اگر خانه یا زمینی بین دو نفر تقسیم شود یکی از آنها نمیتواند دیگری را مجبور کند که با هم دیواری ما بین دو قسمت بکشند.
ماده 124 قانون مدنی
اگر از قدیم سرتیر عمارتی روی دیوار مختصی همسایه بوده و سابقه این تصرف معلوم نباشد باید به حال سابق باقی بماند و اگر به سبب خرابی عمارت و نحو آن سرتیر برداشته شود صاحب عمارت میتواند آن را تجدید کند و همسایه حق ممانعت ندارد مگر اینکه ثابت نماید وضعیت سابق به صرف اجازه او ایجاد شده بوده است.
ماده 125 قانون مدنی
هر گاه طبقه تحتانی مال کسی باشد و طبقه فوقانی مال دیگری هر یک از آنها میتواند به طور متعارف در حصه اختصاصی خود تصرف بکند لیکن نسبت به سقف بین دو طبقه هر یک از مالکین طبقه فوقانی و تحتانی میتواند در کف یا سقف طبقه اختصاصی خود به طور متعارف آن اندازه تصرف نماید که مزاحم حق دیگری نباشد.
ماده 126 قانون مدنی
صاحب اطاق تحتانی نسبت به دیوارهای اطاق و صاحب فوقانی نسبت به دیوارهای غرفه بالاختصاص و هر دو نسبت به سقف مابین اطاق و غرفه بالاشتراک متصرف شناخته میشوند.
ماده 127 قانون مدنی
پله فوقانی ملک صاحب طبقه فوقانی محسوب است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
ماده 128 قانون مدنی
هیچ یک از صاحبان طبقه تحتانی و غرفه فوقانی نمیتواند دیگری را اجبار به تعمیر یا مساعدت در تعمیر دیوارها و سقف آن بنماید.
ماده 129 قانون مدنی
هر گاه سقف واقع مابین عمارت تحتانی و فوقانی خراب شود در صورتی که بین مالک فوقانی و مالک تحتانی موافقت در تجدید بنا حاصل نشود و قرارداد ملزمی سابقاً بین آنها موجود نباشد هر یک از مالکین اگر تبرعاً سقف را تجدید نموده چنانچه با مصالح مشترکه ساخته شده باشد سقف مشترک است و اگر با مصالح مختصه ساخته شده متعلق به بانی خواهد بود.
ماده 130 قانون مدنی
کسی حق ندارد خانه خود را به فضای خانه همسایه بدون اذن او خروجی بدهد و اگر بدون اذن خروجی بدهد ملزم به رفع آن خواهد بود.
ماده 131 قانون مدنی
اگر شاخه درخت کسی داخل در فضای خانه یا زمین همسایه شود باید از آن جا عطف کند و اگر نکرد همسایه میتواند آن را عطف کند و اگر نشد از حد خانه خود قطع کند و همچنین است حکم ریشههای درخت که داخل ملک غیر میشود.
ماده 132 قانون مدنی
کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد.
ماده 133 قانون مدنی
کسی نمیتواند از دیوار خانه خود به خانه همسایه در باز کند اگر چه دیوار ملک مختصی او باشد لیکن میتواند از دیوار مختصی خود روزنه یا شبکه باز کند و همسایه حق منع او را ندارد ولی همسایه هم میتواند جلو روزنه و شبکه دیوار بکشد یا پرده بیاویزد که مانع رویت شود.
ماده 134 قانون مدنی
هیچ یک از اشخاصی که در یک معبر یا یک مجری شریکند نمیتوانند شرکاء دیگر را مانع از عبور یا بردن آب شوند.
ماده 135 قانون مدنی
درخت و حفیره و نحو آنها که فاصل مابین املاک باشد در حکم دیوار مابین خواهد بود.
ماده 136 قانون مدنی
حریم مقداری از اراضی اطراف ملک و قنات و نهر و امثال آن است که برای کمال انتفاع از آن ضرورت دارد.
ماده 137 قانون مدنی
حریم چاه برای آب خوردن (20) گز و برای زراعت (30) گز است.
ماده 138 قانون مدنی
حریم چشمه و قنات از هر طرف در زمین رخوه (500) گز و در زمین سخت (250) گز است لیکن اگر مقادیر مذکوره در این ماده و ماده قبل برای جلوگیری از ضرر کافی نباشد به اندازهای که برای دفع ضرر کافی باشد به آن افزوده میشود.
ماده 139 قانون مدنی
حریم در حکم ملک صاحب حریم است و تملک و تصرف در آن که منافی باشد با آنچه مقصود از حریم است بدون اذن از طرف مالک صحیح نیست و بنابراین کسی نمیتواند در حریم چشمه و یا قنات دیگری چاه یا قنات بکند ولی تصرفاتی که موجب تضرر نشود جائز است.
ماده 140 قانون مدنی
تملک حاصل میشود:
1) به احیاء اراضی موات و حیازت اشیاء مباحه
2) به وسیله عقود و تعهدات
3) به وسیله اخذ به شفعه
4) به ارث
ماده 141 قانون مدنی
مراد از احیای زمین آن است که اراضی موات و مباحه را به وسیله عملیاتی که در عرف آباد کردن محسوب است از قبیل زراعت، درختکاری، بنا ساختن و غیره قابل استفاده نمایند.
ماده 142 قانون مدنی
شروع در احیاء از قبیل سنگ چیدن اطراف زمین یا کندن چاه و غیره تحجیر است و موجب مالکیت نمیشود ولی برای تحجیر کننده ایجاد حق اولویت در احیاء مینماید.
ماده 143 قانون مدنی
هر کس از اراضی موات و مباحه قسمتی را به قصد تملک احیاء کند مالک آن قسمت میشود.
ماده 144 قانون مدنی
احیای اطراف زمین موجب تملک وسط آن نیز میباشد.
ماده 145 قانون مدنی
احیاءکننده باید قوانین دیگر مربوطه به این موضوع را از هر حیث رعایت نماید.
ماده 146 قانون مدنی
مقصود از حیازت، تصرف و وضع ید است یا مهیا کردن وسایل تصرف و استیلا.
ماده 147 قانون مدنی
هر کس مال مباحی را با رعایت قوانین مربوطه به آن حیازت کند مالک آن میشود.
ماده 148 قانون مدنی
هر کس در زمین مباح نهری بکند و متصل کند به رودخانه آن نهر را احیاء کرده و مالک آن نهر میشود ولی مادامی که متصل به رودخانه نشده است تحجیر محسوب است.
ماده 149 قانون مدنی
هر گاه کسی به قصد حیازت میاه مباحه نهر یا مجری احداث کند آب مباحی که در نهر یا مجرای مزبور وارد شود ملک صاحب مجری است و بدون اذن مالک نمیتوان از آن نهری جدا کرد یا زمینی مشروب نمود.
ماده 150 قانون مدنی
هر گاه چند نفر در کندن مجری یا چاه شریک شوند به نسبت عمل و مخارجی که موجب تفاوت عمل باشد مالک آب آن میشوند و به همان نسبت بین آنها تقسیم میشود.
ماده 151 قانون مدنی
یکی از شرکا نمیتواند از مجرای مشترک مجرایی جدا کند یا دهنه نهر را وسیع یا تنگ کند یا روی آن پل یا آسیاب بسازد یا اطراف آن درخت بکارد یا هر نحو تصرفی کند مگر به اذن سایر شرکا.
ماده 152 قانون مدنی
اگر نصیب مفروز یکی از شرکاء از آب نهر مشترک داخل مجرای مختصی آن شخص شود آن آب ملک مخصوص آن میشود و هر نحو تصرفی در آن میتواند بکند.
ماده 153 قانون مدنی
هر گاه نهری مشترک ما بین جماعتی باشد و در مقدار نصیب هر یک از آنها اختلاف شود حکم به تساوی نصیب آنها میشود مگر اینکه دلیلی بر زیادتی نصیب بعضی از آنها موجود باشد.
ماده 154 قانون مدنی
کسی نمیتواند از ملک غیر آب به ملک خود ببرد بدون اذن مالک اگرچه راه دیگری نداشته باشد.
ماده 155 قانون مدنی
هر کس حق دارد از نهرهای مباحه اراضی خود را مشروب کند یا برای زمین و آسیاب و سایر حوائج خود از آن نهر جدا کند.
ماده 156 قانون مدنی
هر گاه آب نهر کافی نباشد که تمام اراضی اطراف آن مشروب شود و مابین صاحبان اراضی در تقدم و تاخر اختلاف شود و هیچ یک نتواند حق تقدم خود را ثابت کند با رعایت ترتیب هر زمینی که به منبع آب نزدیکتر است به قدر حاجت حق تقدم بر زمین پایینتر خواهد داشت.
ماده 157 قانون مدنی
هر گاه دو زمین در دو طرف نهر محاذی هم واقع شوند و حق تقدم یکی بر دیگری محرز نباشد و هر دو در یک زمان بخواهند آب ببرند و آب کافی برای هر دو نباشد باید برای تقدم و تاخر در بردن آب به نسبت حصه قرعه زده و اگر آب کافی برای هر دو باشد به نسبت حصه تقسیم میکنند.
ماده 158 قانون مدنی
هر گاه تاریخ احیاء اراضی اطراف رودخانه مختلف باشد زمینی که احیاء آن مقدم بوده است در آب نیز مقدم میشود بر زمین متاخر در احیاء اگر چه پایینتر از آن باشد.
ماده 159 قانون مدنی
هر گاه کسی بخواهد جدیدا زمینی در اطراف رودخانه احیاء کند اگر آب رودخانه زیاد باشد و برای صاحبان اراضی سابقه تضییقی نباشد میتواند از آب رودخانه زمین جدید را مشروب کند والا حق بردن آب ندارد اگر چه زمین او بالاتر از سایر اراضی باشد.
ماده 160 قانون مدنی
هر کس در زمین خود یا اراضی مباحه به قصد تملک قنات یا چاهی بکند تا به آب برسد یا چشمه جاری کند مالک آب آن میشود و در اراضی مباحه مادامی که به آب نرسیده تحجیر محسوب است.
ماده 161 قانون مدنی
معدنی که در زمین کسی واقع شده باشد ملک صاحب زمین است و استخراج آن تابع قوانین مخصوصه خواهد بود.
ماده 162 قانون مدنی
هر کس مالی پیدا کند که قیمت آن کمتر از یک درهم که وزن آن ۶/۱۲ نخود نقره باشد، میتواند آن را تملک کند.
ماده 163 قانون مدنی
اگر قیمت مال پیدا شده ، یک درهم که وزن آن ۶/۱۲ نخود نقره یا بیشتر باشد، پیداکننده باید یک سال تعریف کند و اگر در مدت مزبور صاحب مال پیدا نشد، مشارالیه مختار است که آن را بهطور امانت نگاه دارد یا تصرف دیگری در آن بکند، در صورتی که آن را بهطور امانت نگاه دارد و بدون تقصیر او تلف شود، ضامن نخواهد بود.
تبصره – در صورتی که پیداکنندهٔ مال از همان ابتدا یا پیش از پایان مدت یک سال، علم حاصل کند که تعریف، بیفایده است یا از یافتن صاحب مال مأیوس گردد، تکلیف تعریف از او ساقط میشود.
ماده 164 قانون مدنی
تعریف اشیای پیدا شده عبارت است از نشر و اعلان بر حسب مقررات شرعی به نحوی که بتوان گفت که عادتا به اطلاع اهالی محل رسیده است.
ماده 165 قانون مدنی
هر کس در بیابان یا خرابه که خالی از سکنه بوده و مالک خاصی ندارد مالی پیدا کند میتواند آن را ملک کند و محتاج به تعریف نیست مگر این که معلوم باشد که مال عهد زمان حاضر است در این صورت در حکم سایر اشیای پیدا شده در آبادی خواهد بود.
ماده 166قانون مدنی
اگر کسی در ملک غیر یا ملکی که از غیر خریده، مالی پیدا کند و احتمال بدهد که مال مالک فعلی یا مالکین سابق است باید به آنها اطلاع بدهد، اگر آنها مدعی مالکیت شدند و به قرینه، مالکیت آنها معلوم شد باید به آنها بدهد والا به طریقی که فوقاً مقرر است رفتار نماید.
ماده 167 قانون مدنی
اگر مالی که پیدا شده است ممکن نیست باقی بماند و فاسد میشود باید به قیمت عادله فروخته شود و قیمت آن در حکم خود مال پیدا شده خواهد بود.
ماده 168 قانون مدنی
اگر مال پیدا شده در زمان تعریف، بدون تقصیر پیداکننده، تلف شود مشارالیه ضامن نخواهد بود.
ماده 169 قانون مدنی
منافعی که از مال پیدا شده حاصل میشود قبل از تملک، متعلق به صاحب آن است و بعد از تملک، مال پیدا کننده است.
ماده 170 قانون مدنی
حیوان گم شده (ضاله) عبارت از هر حیوان مملوکی است که بدون متصرف یافت شود ولی اگر حیوان مزبور در چراگاه یا نزدیک آبی یافت شود یا متمکن از دفاع خود در مقابل حیوانات درنده باشد ضاله محسوب نمیگردد.
ماده 171 قانون مدنی
هر کس حیوانات ضاله پیدا نماید باید آن را به مالک آن رد کند و اگر مالک را نشناسد باید به حاکم یا قائم مقام او تسلیم کند والا ضامن خواهد بود اگر چه آن را بعد از تصرف رها کرده باشد.
ماده 172 قانون مدنی
اگر حیوان گم شده در نقاط مسکونه یافت شود و پیداکننده با دسترسی به حاکم یا قائم مقام او آن را تسلیم نکند حق مطالیه مخارج نگاهداری آن را از مالک نخواهد داشت. هر گاه حیوان ضاله در نقاط غیرمسکونه یافت شود پیداکننده میتواند مخارج نگاهداری آن را از مالک مطالبه کند مشروط بر این که از حیوان انتفاعی نبرده باشد والا مخارج نگاهداری با منافع حاصله احتساب و پیداکننده یا مالک فقط برای بقیه، حق رجوع به یکدیگر را خواهند داشت.
ماده 173 قانون مدنی
دفینه، مالی است که در زمین یا بنایی دفن شده و بر حسب اتفاق و تصادف پیدا میشود.
ماده 174 قانون مدنی
دفینه ی که مالک آن معلوم نباشد ملک کسی است که آن را پیدا کردهاست.
ماده 175 قانون مدنی
اگر کسی در ملک غیر، دفینه پیدا نماید باید به مالک اطلاع دهد، اگر مالک زمین مدعی مالکیت دفینه شد و آن را ثابت کرد، دفینه به مدعی مالکیت تعلق میگیرد.
ماده 176 قانون مدنی
دفینه که در اراضی مباحه کشف شود متعلق به مستخرج آن است.
ماده 177 قانون مدنی
جواهری که از دریا استخراج میشود ملک کسی است که آن را استخراج کردهاست و آنچه که آب به ساحل میاندازد ملک کسی است که آن را حیازت نماید.
ماده 178 قانون مدنی
مالی که در دریا غرق شده و مالک از آن اعراض کردهاست مال کسی است که آن را بیرون بیاورد.
ماده 179 قانون مدنی
شکار کردن، موجب تملک است.
ماده 180 قانون مدنی
شکار حیوانات اهلی و حیوانات دیگری که علامت مالکیت در آن باشد موجب تملک نمیشود.
ماده 181 قانون مدنی
اگر کسی کندو یا محلی برای زنبور عسل تهیه کند زنبور عسلی که در آن جمع میشوند ملک آن شخص است. همینطور است حکم کبوتر که در برج کبوتر جمع شود.
ماده182 قانون مدنی
مقررات دیگر راجع به شکار به موجب نظامات مخصوصه معین خواهد شد.
ماده 183 قانون مدنی
عقد عبارت است از این که یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.
ماده 184 قانون مدنی
عقود و معاملات به اقسام ذیل منقسم میشوند: لازم، جایز، خیاری، منجز و معلق.
ماده 185 قانون مدنی
ماده 186 قانون مدنی
ماده 187 قانون مدنی
ماده 188 قانون مدنی
ماده 189 قانون مدنی
ماده 190 قانون مدنی
برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است:
1) قصد طرفین و رضای آنها
2) اهلیت طرفین
3) موضوع معین که مورد معامله باشد
4) مشروعیت جهت معامله
ماده 191 قانون مدنی
ماده 192 قانون مدنی
ماده 193 قانون مدنی
ماده 194 قانون مدنی
ماده 195 قانون مدنی
ماده 196 قانون مدنی
ماده 197 قانون مدنی
ماده 198 قانون مدنی
ماده 199 قانون مدنی
ماده 200 قانون مدنی
ماده 201 قانون مدنی
ماده 202 قانون مدنی
ماده 203 قانون مدنی
ماده 204 قانون مدنی
ماده 205 قانون مدنی
ماده 206 قانون مدنی
ماده 207 قانون مدنی
ماده 208 قانون مدنی
ماده 209 قانون مدنی
ماده 210 قانون مدنی
ماده 211 قانون مدنی
ماده 212 قانون مدنی
ماده 213 قانون مدنی
ماده 214 قانون مدنی
ماده 215 قانون مدنی
ماده 216 قانون مدنی
ماده 217 قانون مدنی
در معامله لازم نیست که جهت آن تصریح شود ولی اگر تصریح شده باشد باید مشروع باشد والا معامله باطل است.
ماده 218 قانون مدنی
ماده 218 مکرر قانون مدنی
ماده 219 قانون مدنی
ماده 220 قانون مدنی
ماده 221 قانون مدنی
ماده 222 قانون مدنی
ماده 223 قانون مدنی
ماده 224 قانون مدنی
ماده 225 قانون مدنی
ماده 226 قانون مدنی
ماده 227 قانون مدنی
ماده 228 قانون مدنی
ماده 229 قانون مدنی
ماده 230 قانون مدنی
ماده 231 قانون مدنی
ماده 232 قانون مدنی
1 – شرطی که انجام آن غیرمقدور باشد.
2 – شرطی که در آن نفع و فایده نباشد.
3 – شرطی که نامشروع باشد.
ماده 233 قانون مدنی
شروط مفصله ذیل باطل و موجب بطلان عقد است.
1 – شرط خلاف مقتضای عقد.
2 – شرط مجهولی که جهل به آن موجب جهل به عوضین شود.
ماده 234 قانون مدنی
شرط بر سه قسم است:
1 – شرط صفت
2 – شرط نتیجه
3- شرط فعل اثباتاً یا نفیاً
شرط صفت عبارت است از شرط راجع به کیفیت یا کمیت مورد معامله.
شرط نتیجه آن است که تحقق امری در خارج شرط شود.
شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود.
ماده 235 قانون مدنی
ماده 236 قانون مدنی
ماده 237 قانون مدنی
ماده 238 قانون مدنی
ماده 239 قانون مدنی
ماده 240 قانون مدنی
ماده 241 قانون مدنی
ماده 242 قانون مدنی
ماده 243 قانون مدنی
ماده 244 قانون مدنی
ماده 245 قانون مدنی
ماده 246 قانون مدنی
ماده 247 قانون مدنی
ماده 248 قانون مدنی
ماده 249 قانون مدنی
ماده 250 قانون مدنی
ماده 251 قانون مدنی
ماده 252 قانون مدنی
ماده 253 قانون مدنی
ماده 254 قانون مدنی
ماده 255 قانون مدنی
ماده 256 قانون مدنی
ماده 257 قانون مدنی
ماده 258 قانون مدنی
ماده 259 قانون مدنی
ماده 260 قانون مدنی
ماده 261 قانون مدنی
ماده 262 قانون مدنی
ماده 263 قانون مدنی
ماده 264 قانون مدنی
تعهدات به یکی از طرق ذیل ساقط میشود:
1- به وسیله وفای به عهد
2- به وسیله اقاله
3- به وسیله ابراء
4- به وسیله تبدیل تعهد
5- به وسیله تهاتر
6- به وسیله مالکیت مافیالذمه
ماده 265 قانون مدنی
ماده 266 قانون مدنی
ماده 267 قانون مدنی
ماده 268 قانون مدنی
ماده 269 قانون مدنی
ماده 270 قانون مدنی
ماده 271 قانون مدنی
ماده 272 قانون مدنی
ماده 273 قانون مدنی
ماده 274 قانون مدنی
ماده 275 قانون مدنی
ماده 276 قانون مدنی
ماده 277 قانون مدنی
ماده 278 قانون مدنی
ماده 279 قانون مدنی
ماده 280 قانون مدنی
ماده 281 قانون مدنی
ماده 282 قانون مدنی
ماده 283 قانون مدنی
ماده 284 قانون مدنی
ماده 285 قانون مدنی
ماده 286 قانون مدنی
ماده 287 قانون مدنی
ماده 288 قانون مدنی
ماده 289 قانون مدنی
ماده 290 قانون مدنی
ماده 291 قانون مدنی
ماده 292 قانون مدنی
تبدیل تعهد در موارد ذیل حاصل میشود:
1- وقتی که متعهد و متعهدله به تبدیل تعهد اصلی به تعهد جدیدی که قائم مقام آن میشود به سببی از اسباب تراضی نمایند در این صورت متعهد نسبت به تعهد اصلی بری میشود.
2- وقتی که شخص ثالث با رضایت متعهدله قبول کند که دین متعهد را ادا نماید.
3- وقتی که متعهدله مافیالذمه متعهد را به کسی دیگر منتقل نماید.
ماده 293 قانون مدنی
ماده 294 قانون مدنی
ماده 295 قانون مدنی
ماده 296 قانون مدنی
ماده 297 قانون مدنی
ماده 298 قانون مدنی
ماده 299 قانون مدنی
ماده 300 قانون مدنی
ماده 301 قانون مدنی
ماده 302 قانون مدنی
ماده 303 قانون مدنی
ماده 304 قانون مدنی
ماده 305 قانون مدنی
ماده 306 قانون مدنی
ماده 307 قانون مدنی
امور ذیل موجب ضمان قهری است:
1) غصب و آنچه که در حکم غصب است
2) اتلاف
3) تسبیب
4) استیفاء
ماده 308 قانون مدنی
ماده 309 قانون مدنی
ماده 310 قانون مدنی
ماده 311 قانون مدنی
ماده 312 قانون مدنی
ماده 313 قانون مدنی
ماده 314 قانون مدنی
ماده 315 قانون مدنی
ماده 316 قانون مدنی
ماده 317 قانون مدنی
ماده 318 قانون مدنی
ماده 319 قانون مدنی
ماده 320 قانون مدنی
ماده 321 قانون مدنی
ماده 322 قانون مدنی
ماده 323 قانون مدنی
ماده 324 قانون مدنی
ماده 325 قانون مدنی
ماده 326 قانون مدنی
ماده 327 قانون مدنی
ماده 328 قانون مدنی
ماده 329 قانون مدنی
ماده 330 قانون مدنی
ماده 331 قانون مدنی
ماده 332 قانون مدنی
ماده 333 قانون مدنی
ماده 334 قانون مدنی
ماده 335 قانون مدنی
ماده 336 قانون مدنی
هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده و یا آن شخص عادتاً مهیای آن عمل باشد عامل مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر اینکه معلوم شود که قصد تبرع داشته است.
تبصره (الحاقی 1385/05/09) – چنانچه زوجه کارهایی را که شرعا به عهده وی نبوده و عرفا برای آن کار اجرتالمثل باشد، به دستور زوج و با عدم قصد تبرع انجام داده باشد و برای دادگاه نیز ثابت شود، دادگاه اجرتالمثل کارهای انجام گرفته را محاسبه و به پرداخت آن حکم مینماید.
ماده 337 قانون مدنی
ماده 338 قانون مدنی
ماده 339 قانون مدنی
ماده 340 قانون مدنی
ماده 341 قانون مدنی
ماده 342 قانون مدنی
ماده 343 قانون مدنی
ماده 344 قانون مدنی
ماده 345 قانون مدنی
ماده 346 قانون مدنی
ماده 347 قانون مدنی
ماده 348 قانون مدنی
ماده 349 قانون مدنی
ماده 350 قانون مدنی
ماده 351 قانون مدنی
ماده 352 قانون مدنی
ماده 353 قانون مدنی
ماده 354 قانون مدنی
ماده 355 قانون مدنی
ماده 356 قانون مدنی
ماده 357 قانون مدنی
ماده 358 قانون مدنی
ماده 359 قانون مدنی
ماده 360 قانون مدنی
ماده 361 قانون مدنی
ماده 362 قانون مدنی
آثار بیعی که صحیحاً واقع شده باشد از قرار ذیل است:
1) به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن میشود.
2) عقد بیع بایع را ضامن درک مبیع و مشتری را ضامن درک ثمن قرار میدهد.
3) عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع ملزم مینماید.
4) عقد بیع مشتری را به تادیه ثمن ملزم میکند.
ماده 363 قانون مدنی
ماده 364 قانون مدنی
ماده 365 قانون مدنی
ماده 366 قانون مدنی
ماده 367 قانون مدنی
ماده 368 قانون مدنی
ماده 369 قانون مدنی
ماده 370 قانون مدنی
ماده 371 قانون مدنی
ماده 372 قانون مدنی
ماده 373 قانون مدنی
ماده 374 قانون مدنی
ماده 375 قانون مدنی
ماده 376 قانون مدنی
ماده 377 قانون مدنی
ماده 378 قانون مدنی
ماده 379 قانون مدنی
ماده 380 قانون مدنی
ماده 381 قانون مدنی
ماده 382 قانون مدنی
ماده 383 قانون مدنی
ماده 384 قانون مدنی
ماده 385 قانون مدنی
ماده 386 قانون مدنی
ماده 387 قانون مدنی
ماده 388 قانون مدنی
ماده 389 قانون مدنی
ماده 390 قانون مدنی
ماده 391 قانون مدنی
ماده 392 قانون مدنی
ماده 393 قانون مدنی
ماده 394 قانون مدنی
ماده 395 قانون مدنی
ماده 396 قانون مدنی
1) خیار مجلس
2) خیار حیوان
3) خیار شرط
4) خیار تاخیر ثمن
5) خیار رویت و تخلف وصف
6) خیار غبن
7) خیار عیب
8) خیار تدلیس
9) خیار تبعض صفقه
10) خیار تخلف شرط
ماده 397 قانون مدنی
ماده 398 قانون مدنی
ماده 399 قانون مدنی
ماده 400 قانون مدنی
ماده 401 قانون مدنی
ماده 402 قانون مدنی
ماده 403 قانون مدنی
ماده 404 قانون مدنی
ماده 405 قانون مدنی
ماده 406 قانون مدنی
ماده 407 قانون مدنی
ماده 408 قانون مدنی
ماده 409 قانون مدنی
ماده 410 قانون مدنی
ماده 411 قانون مدنی
ماده 412 قانون مدنی
ماده 413 قانون مدنی
ماده 414 قانون مدنی
ماده 415 قانون مدنی
ماده 416 قانون مدنی
ماده 417 قانون مدنی
ماده 418 قانون مدنی
ماده 419 قانون مدنی
ماده 420 قانون مدنی
ماده 421 قانون مدنی
ماده 422 قانون مدنی
ماده 423 قانون مدنی
ماده 424 قانون مدنی
ماده 425 قانون مدنی
ماده 426 قانون مدنی
ماده 427 قانون مدنی
اگر در مورد ظهور عیب مشتری اختیار ارش کند تفاوتی که باید به او داده شود به طریق ذیل معین میگردد:
قیمت حقیقی مبیع در حال بیعیبی و قیمت حقیقی آن در حال معیوبی به توسط اهل خبره معین شود.
اگر قیمت آن در حال بیعیبی مساوی با قیمتی باشد که در زمان بیع بین طرفین مقرر شده است تفاوت بین این قیمت و قیمت مبیع در حال معیوبی مقدار ارش خواهد بود.
و اگر قیمت مبیع در حال بیعیبی کمتر یا زیادتر از ثمن معامله باشد نسبت بین قیمت مبیع در حال معیوبی و قیمت آن در حال بیعیبی معین شده و بایع باید از ثمن مقرر به همان نسبت نگاه داشته و بقیه را به عنوان ارش به مشتری رد کند.
ماده 428 قانون مدنی
ماده 429 قانون مدنی
1- در صورت تلف شدن مبیع نزد مشتری یا منتقل کردن آن به غیر.
2- در صورتی که تغییری در مبیع پیدا شود اعم از اینکه تغییر به فعل مشتری باشد یا نه.
3 -در صورتی که بعد از قبض مبیع عیب دیگری در آن حادث شود مگر اینکه در زمان خیار مختص به مشتری حادث شده باشد که در اینصورت مانع از فسخ و رد نیست.
ماده 430 قانون مدنی
ماده 431 قانون مدنی
ماده 432 قانون مدنی
ماده 433 قانون مدنی
ماده 435 قانون مدنی
ماده 436 قانون مدنی
ماده 437 قانون مدنی
ماده 438 قانون مدنی
ماده 439 قانون مدنی
ماده 440 قانون مدنی
ماده 441 قانون مدنی
ماده 442 قانون مدنی
در مورد تبعض صفقه قسمتی از ثمن که باید به مشتری برگردد به طریق ذیل حساب میشود:
آن قسمت از مبیع که به ملکیت مشتری قرار گرفته منفرداً قیمت میشود و هر نسبتی که بین قیمت مزبور و قیمتی که مجموع مبیع در حال اجتماع دارد پیدا شود به همان نسبت از ثمن را بایع نگاه داشته و بقیه را باید به مشتری رد نماید.
ماده 443 قانون مدنی
ماده 444 قانون مدنی
ماده 445 قانون مدنی
ماده 446 قانون مدنی
ماده 447 قانون مدنی
ماده 448 قانون مدنی
ماده 449 قانون مدنی
ماده 450 قانون مدنی
ماده 451 قانون مدنی
ماده 452 قانون مدنی
ماده 453 قانون مدنی
ماده 454 قانون مدنی
ماده 455 قانون مدنی
ماده 456 قانون مدنی
ماده 457 قانون مدنی
ماده 458 قانون مدنی
ماده 459 قانون مدنی
ماده 460 قانون مدنی
ماده 461 قانون مدنی
ماده 462 قانون مدنی
ماده 463 قانون مدنی
ماده 464 قانون مدنی
ماده 465 قانون مدنی
ماده 466 قانون مدنی
ماده 467 قانون مدنی
ماده 468 قانون مدنی
ماده 469 قانون مدنی
ماده 470 قانون مدنی
ماده 471 قانون مدنی
ماده 472 قانون مدنی
ماده 473 قانون مدنی
ماده 474 قانون مدنی
ماده 475 قانون مدنی
ماده 476 قانون مدنی
ماده 477 قانون مدنی
ماده 478 قانون مدنی
ماده 479 قانون مدنی
ماده 480 قانون مدنی
ماده 481 قانون مدنی
ماده 482 قانون مدنی
ماده 483 قانون مدنی
ماده 484 قانون مدنی
ماده 485 قانون مدنی
ماده 486 قانون مدنی
ماده 487 قانون مدنی
ماده 488 قانون مدنی
ماده 489 قانون مدنی
ماده 490 قانون مدنی
اولاً- در استعمال عین مستاجره به نحو متعارف رفتار کرده و تعدی یا تفریط نکند.
ثانیاً- عین مستاجره برای همان مصرفی که در اجاره مقرر شده و در صورت عدم تعیین در منافع مقصوده که از اوضاع و احوال استنباط میشود استعمال نماید.
ثالثاً- مالالاجاره را در مواعدی که بین طرفین مقرر است تادیه کند و در صورت عدم تعیین موعد نقداً باید بپردازد.
ماده 491 قانون مدنی
ماده 492 قانون مدنی
ماده 493 قانون مدنی
ماده 494 قانون مدنی
ماده 495 قانون مدنی
ماده 496 قانون مدنی
ماده 497 قانون مدنی
ماده 498 قانون مدنی
ماده 499 قانون مدنی
ماده 500 قانون مدنی
ماده 501 قانون مدنی
ماده 502 قانون مدنی
ماده 503 قانون مدنی
ماده 504 قانون مدنی
ماده 505 قانون مدنی
ماده 506 قانون مدنی
ماده 507 قانون مدنی
ماده 508 قانون مدنی
ماده 509 قانون مدنی
ماده 510 قانون مدنی
ماده 511 قانون مدنی
ماده 512 قانون مدنی
ماده 513 قانون مدنی
1) اجاره خدمه و کارگران از هر قبیل.
2) اجاره متصدیان حمل و نقل اشخاص یا مالالتجاره اعم از راه خشکی یا آب یا هوا.
ماده 514 قانون مدنی
ماده 515 قانون مدنی
ماده 516 قانون مدنی
ماده 517 قانون مدنی
ماده 518 قانون مدنی
ماده 519 قانون مدنی
ماده 520 قانون مدنی
ماده 521 قانون مدنی
ماده 522 قانون مدنی
ماده 523 قانون مدنی
ماده 524 قانون مدنی
ماده 525 قانون مدنی
ماده 526 قانون مدنی
ماده 528 قانون مدنی
ماده 529 قانون مدنی
ماده 530 قانون مدنی
ماده 531 قانون مدنی
ماده 532 قانون مدنی
ماده 533 قانون مدنی
ماده 534 قانون مدنی
ماده 535 قانون مدنی
ماده 536 قانون مدنی
ماده 537 قانون مدنی
ماده 538 قانون مدنی
ماده 539 قانون مدنی
ماده 540 قانون مدنی
ماده 541 قانون مدنی
ماده 542 قانون مدنی
ماده 543 قانون مدنی
ماده 544 قانون مدنی
ماده 545 قانون مدنی
ماده 546 قانون مدنی
ماده 547 قانون مدنی
ماده 548 قانون مدنی
ماده 549 قانون مدنی
ماده 550 قانون مدنی
ماده 551 قانون مدنی
1) در صورت موت یا جنون یا سفه احد طرفین.
2) در صورت مفلس شدن مالک.
3) در صورت تلف شدن تمام سرمایه و ربح.
4) در صورت عدم امکان تجارتی که منظور طرفین بوده.
ماده 552 قانون مدنی
ماده 553 قانون مدنی
ماده 554 قانون مدنی
ماده 555 قانون مدنی
ماده 556 قانون مدنی
ماده 557 قانون مدنی
ماده 558 قانون مدنی
ماده 559 قانون مدنی
ماده 560 قانون مدنی
ماده 561 قانون مدنی
ماده 562 قانون مدنی
ماده 563 قانون مدنی
ماده 564 قانون مدنی
ماده 565 قانون مدنی
ماده 566 قانون مدنی
ماده 567 قانون مدنی
ماده 568 قانون مدنی
ماده 569 قانون مدنی
ماده 570 قانون مدنی
ماده 571 قانون مدنی
ماده 572 قانون مدنی
ماده 573 قانون مدنی
ماده 574 قانون مدنی
ماده 575 قانون مدنی
ماده 576 قانون مدنی
ماده 577 قانون مدنی
ماده 578 قانون مدنی
ماده 580 قانون مدنی
ماده 581 قانون مدنی
ماده 582 قانون مدنی
ماده 583 قانون مدنی
ماده 584 قانون مدنی
ماده 585 قانون مدنی
ماده 586 قانون مدنی
ماده 587 قانون مدنی
1) در صورت تقسیم.
2) در صورت تلف شدن تمام مال شرکت.
ماده 588 قانون مدنی
1) در صورت انقضاء مدت مأذونیت یا رجوع از آن در صورت امکان رجوع.
2) در صورت فوت یا محجور شدن یکی از شرکاء.
ماده 589 قانون مدنی
ماده 590 قانون مدنی
ماده 591 قانون مدنی
ماده 592 قانون مدنی
ماده 593 قانون مدنی
ماده 594 قانون مدنی
ماده 595 قانون مدنی
ماده 596 قانون مدنی
ماده 597 قانون مدنی
ماده 598 قانون مدنی
ماده 599 قانون مدنی
ماده 600 قانون مدنی
ماده 601 قانون مدنی
ماده 602 قانون مدنی
ماده 603 قانون مدنی
ماده 604 قانون مدنی
ماده 605 قانون مدنی
ماده 606 قانون مدنی
ماده 607 قانون مدنی
ماده 608 قانون مدنی
ماده 609 قانون مدنی
ماده 610 قانون مدنی
ماده 611 قانون مدنی
ماده 612 قانون مدنی
ماده 613 قانون مدنی
ماده 614 قانون مدنی
ماده 615 قانون مدنی
ماده 616 قانون مدنی
ماده 617 قانون مدنی
ماده 618 قانون مدنی
ماده 619 قانون مدنی
ماده 620 قانون مدنی
ماده 621 قانون مدنی
ماده 622 قانون مدنی
ماده 623 قانون مدنی
ماده 624 قانون مدنی
ماده 625 قانون مدنی
ماده 626 قانون مدنی
ماده 627 قانون مدنی
ماده 628 قانون مدنی
ماده 629 قانون مدنی
ماده 630 قانون مدنی
ماده 631 قانون مدنی
ماده 632 قانون مدنی
ماده 633 قانون مدنی
ماده 634 قانون مدنی
ماده 635 قانون مدنی
عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند.
ماده 636 قانون مدنی
ماده 637 قانون مدنی
ماده 638 قانون مدنی
ماده 639 قانون مدنی
هر گاه مال عاریه دارای عیوبی باشد که برای مستعیر تولید خسارتی کند معیر مسئول خسارت وارده نخواهد بود مگر اینکه عرفاً مسبب محسوب شود.
همین حکم در مورد مودع و موجر و امثال آنها نیز جاری میشود.
ماده 640 قانون مدنی
ماده 641 قانون مدنی
ماده 642 قانون مدنی
ماده 643 قانون مدنی
ماده 644 قانون مدنی
ماده 645 قانون مدنی
ماده 646 قانون مدنی
ماده 647 قانون مدنی
ماده 648 قانون مدنی
ماده 649 قانون مدنی
ماده 650 قانون مدنی
ماده 651 قانون مدنی
ماده 652 قانون مدنی
ماده 653 قانون مدنی
ماده 654 قانون مدنی
ماده 655 قانون مدنی
ماده 656 قانون مدنی
ماده 657 قانون مدنی
ماده 658 قانون مدنی
ماده 659 قانون مدنی
ماده 660 قانون مدنی
ماده 661 قانون مدنی
ماده 662 قانون مدنی
ماده 663 قانون مدنی
ماده 664 قانون مدنی
ماده 665 قانون مدنی
ماده 666 قانون مدنی
ماده 667 قانون مدنی
ماده 668 قانون مدنی
ماده 669 قانون مدنی
ماده 670 قانون مدنی
ماده 671 قانون مدنی
ماده 672 قانون مدنی
ماده 673 قانون مدنی
ماده 674 قانون مدنی
ماده 675 قانون مدنی
ماده 676 قانون مدنی
ماده 677 قانون مدنی
ماده 678 قانون مدنی
وکالت به طریق ذیل مرتفع میشود:
1) به عزل موکل
2) به استعفای وکیل
3) به موت یا به جنون وکیل یا موکل
ماده 679 قانون مدنی
ماده 680 قانون مدنی
ماده 681 قانون مدنی
ماده 682 قانون مدنی
ماده 683 قانون مدنی
ماده 684 قانون مدنی
ماده 685 قانون مدنی
ماده 686 قانون مدنی
ماده 687 قانون مدنی
ماده 688 قانون مدنی
ماده 689 قانون مدنی
ماده 690 قانون مدنی
ماده 691 قانون مدنی
ماده 692 قانون مدنی
ماده 693 قانون مدنی
ماده 694 قانون مدنی
ماده 695 قانون مدنی
ماده 696 قانون مدنی
ماده 697 قانون مدنی
ماده 698 قانون مدنی
ماده 699 قانون مدنی
ماده 700 قانون مدنی
ماده 701 قانون مدنی
ماده 702 قانون مدنی
ماده 703 قانون مدنی
ماده 704 قانون مدنی
ماده 705 قانون مدنی
ماده 706 قانون مدنی
ماده 707 قانون مدنی
ماده 708 قانون مدنی
ماده 709 قانون مدنی
ماده 710 قانون مدنی
ماده 711 قانون مدنی
ماده 712 قانون مدنی
ماده 713 قانون مدنی
ماده 714 قانون مدنی
ماده 715 قانون مدنی
ماده 716 قانون مدنی
ماده 717 قانون مدنی
ماده 718 قانون مدنی
ماده 719 قانون مدنی
ماده 720 قانون مدنی
ماده 721 قانون مدنی
ماده 722 قانون مدنی
ماده 723 قانون مدنی
ماده 724 قانون مدنی
مدیون را محیل، طلبکار را محتال، شخص ثالث را محالعلیه میگویند.
ماده 725 قانون مدنی
ماده 726 قانون مدنی
ماده 727 قانون مدنی
ماده 728 قانون مدنی
ماده 729 قانون مدنی
ماده 730 قانون مدنی
ماده 731 قانون مدنی
ماده 732 قانون مدنی
ماده 733 قانون مدنی
اگر در بیع بایع حواله داده باشد که مشتری ثمن را به شخصی بدهد یا مشتری حواله داده باشد که بایع ثمن را از کسی بگیرد و بعد بطلان بیع معلوم گردد حواله باطل میشود و اگر محتال ثمن را اخذ کرده باشد باید مسترد دارد ولی اگر بیع به واسطه فسخ یا اقاله منفسخ شود حواله باطل نبوده لیکن محال علیه بری و بایع یا مشتری میتواند به یکدیگر رجوع کند.
مفاد این ماده در مورد سایر تعهدات نیز جاری خواهد بود.
ماده 734 قانون مدنی
ماده 735 قانون مدنی
ماده 736 قانون مدنی
ماده 737 قانون مدنی
ماده 738 قانون مدنی
ماده 739 قانون مدنی
ماده 740 قانون مدنی
ماده 741 قانون مدنی
ماده 742 قانون مدنی
ماده 743 قانون مدنی
ماده 744 قانون مدنی
ماده 745 قانون مدنی
ماده 746 قانون مدنی
1) در صورت حاضر کردن مکفول به نحوی که متعهد شده است.
2) در صورتی که مکفول در موقع مقرر شخصاً حاضر شود.
3) در صورتی که ذمه مکفول به نحوی از انحاء از حقی که مکفولله بر او دارد بری شود.
4) در صورتی که مکفولله کفیل را بری نماید.
5) در صورتی که حق مکفولله به نحوی از انحاء به دیگری منتقل شود.
6) در صورت فوت مکفول.
ماده 747 قانون مدنی
ماده 748 قانون مدنی
ماده 749 قانون مدنی
ماده 750 قانون مدنی
ماده 751 قانون مدنی
ماده 752 قانون مدنی
ماده 753 قانون مدنی
ماده 754 قانون مدنی
ماده 755 قانون مدنی
ماده 756 قانون مدنی
ماده 757 قانون مدنی
ماده 758 قانون مدنی
ماده 759 قانون مدنی
ماده 760 قانون مدنی
ماده 761 قانون مدنی
ماده 762 قانون مدنی
ماده 763 قانون مدنی
ماده 764 قانون مدنی
ماده 765 قانون مدنی
ماده 766 قانون مدنی
ماده 768 قانون مدنی
ماده 769 قانون مدنی
ماده 770 قانون مدنی
ماده 771 قانون مدنی
ماده 772 قانون مدنی
ماده 773 قانون مدنی
ماده 774 قانون مدنی
ماده 775 قانون مدنی
ماده 776 قانون مدنی
ماده 777 قانون مدنی
ماده 778 قانون مدنی
ماده 779 قانون مدنی
ماده 780 قانون مدنی
ماده 781 قانون مدنی
ماده 782 قانون مدنی
ماده 783 قانون مدنی
ماده 784 قانون مدنی
ماده 785 قانون مدنی
ماده 786 قانون مدنی
ماده 787 قانون مدنی
ماده 788 قانون مدنی
ماده 789 قانون مدنی
ماده 790 قانون مدنی
ماده 791 قانون مدنی
ماده 792 قانون مدنی
ماده 793 قانون مدنی
ماده 794 قانون مدنی
ماده 795 قانون مدنی
ماده 796 قانون مدنی
ماده 797 قانون مدنی
ماده 798 قانون مدنی
ماده 799 قانون مدنی
ماده 800 قانون مدنی
ماده 801 قانون مدنی
ماده 802 قانون مدنی
ماده 803 قانون مدنی
1- در صورتی که متهب پدر یا مادر و یا اولاد واهب باشد.
2- در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد.
3- در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود خواه قهرا مثل اینکه متهب به واسطه فلس محجور شود خواه اختیارا مثل اینکه عین موهوبه به رهن داده شود.
4- در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود.
ماده 804 قانون مدنی
ماده 805 قانون مدنی
ماده 806 قانون مدنی
ماده 807 قانون مدنی
ماده 808 قانون مدنی
این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع میگویند.
ماده 809 قانون مدنی
ماده 810 قانون مدنی
ماده 811 قانون مدنی
ماده 812 قانون مدنی
ماده 813 قانون مدنی
ماده 814 قانون مدنی
ماده 815 قانون مدنی
ماده 816 قانون مدنی
ماده 817 قانون مدنی
ماده 818 قانون مدنی
ماده 819 قانون مدنی
ماده 820 قانون مدنی
حقوق مشتری در مقابل بایع راجع به درک مبیع همان است که در ضمن عقد بیع مذکور شده است.
ماده 821 قانون مدنی
ماده 822 قانون مدنی
ماده 823 قانون مدنی
ماده 824 قانون مدنی
ماده 825 قانون مدنی
ماده 826 قانون مدنی
وصیت عهدی عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مامور مینماید.
وصیت کننده موصی، کسی که وصیت تملیکی به نفع او شده است موصی له، مورد وصیت موصیبه و کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده میشود وصی نامیده میشود.
ماده 827 قانون مدنی
ماده 828 قانون مدنی
ماده 829 قانون مدنی
ماده 830 قانون مدنی
ماده 831 قانون مدنی
ماده 832 قانون مدنی
ماده 833 قانون مدنی
ماده 834 قانون مدنی
ماده 835 قانون مدنی
ماده 836 قانون مدنی
ماده 837 قانون مدنی
ماده 838 قانون مدنی
ماده 839 قانون مدنی
ماده 840 قانون مدنی
ماده 841 قانون مدنی
ماده 842 قانون مدنی
ماده 843 قانون مدنی
ماده 844 قانون مدنی
ماده 845 قانون مدنی
ماده 846 قانون مدنی
بدواً عین ملک با منافع آن تقویم میشود سپس ملک مزبور با ملاحظه مسلوبالمنفعه بودن در مدت وصیت تقویم شده تفاوت بین دو قیمت از ثلث حساب میشود.
اگر موصیبه منافع دائمی ملک بوده و بدین جهت عین ملک قیمتی نداشته باشد قیمت ملک با ملاحظه منافع از ثلث محسوب میشود.
ماده 847 قانون مدنی
ماده 848 قانون مدنی
ماده 849 قانون مدنی
ماده 850 قانون مدنی
ماده 851 قانون مدنی
ماده 852 قانون مدنی
ماده 853 قانون مدنی
ماده 854 قانون مدنی
ماده 855 قانون مدنی
ماده 856 قانون مدنی
ماده 857 قانون مدنی
ماده 858 قانون مدنی
ماده 859 قانون مدنی
ماده 860 قانون مدنی
ماده 861 قانون مدنی
ماده 862 قانون مدنی
1) پدر و مادر و اولاد و اولاد اولاد.
2) اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.
3) اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها.
ماده 863 قانون مدنی
ماده 864 قانون مدنی
ماده 865 قانون مدنی
ماده 866 قانون مدنی
ماده 867 قانون مدنی
ماده 868 قانون مدنی
ماده 869 قانون مدنی
1- قیمت کفن میت و حقوقی که متعلق است به اعیان ترکه مثل عینی که متعلق رهن است.
2- دیون و واجبات مالی متوفی.
3- وصایای میت تا ثلث ترکه بدون اجازه ورثه و زیاده بر ثلث با اجازه آنها.
ماده 870 قانون مدنی
ماده 871 قانون مدنی
ماده 872 قانون مدنی
ماده 873 قانون مدنی
ماده 874 قانون مدنی
ماده 875 قانون مدنی
ماده 876 قانون مدنی
ماده 877 قانون مدنی
ماده 878 قانون مدنی
ماده 879 قانون مدنی
ماده 880 قانون مدنی
ماده 881 قانون مدنی
ماده 881 مکرر قانون مدنی
ماده 882 قانون مدنی
ماده 883 قانون مدنی
ماده 884 قانون مدنی
ماده 885 قانون مدنی
ماده 886 قانون مدنی
ماده 887 قانون مدنی
قسم اول آن است که وارث از اصل ارث محروم میگردد مثل برادرزاده که به واسطه بودن برادر یا خواهر متوفی از ارث محروم میشود یا برادر ابی که با بودن برادر ابوینی از ارث محروم میگردد.
قسم دوم آن است که فرض وارث از حد اَعلی به حد اَدنی نازل میگردد؛ مثل تنزل حصه شوهر از نصف به ربع در صورتی که برای زوجه اولاد باشد و همچنین تنزل حصه زن از ربع به ثُمن در صورتی که برای زوج او اولاد باشد.
ماده 888 قانون مدنی
ماده 889 قانون مدنی
ماده 890 قانون مدنی
مفاد این ماده در مورد وارث طبقه سوم نیز مجری میباشد.
ماده 891 قانون مدنی
پدر – مادر – پسر – دختر – زوج و زوجه.
ماده 892 قانون مدنی
الف) وقتی که برای میت اولاد یا اولادِ اولاد باشد در این صورت ابوین میت از بردن بیش از یک ثلث محروم میشوند مگر در مورد ماده 908 و 909 که ممکن است هر یک از ابوین به عنوان قرابت یا رد بیش از یک سدس ببرد و همچنین زوج از بردن بیش از یک ربع و زوجه از بردن بیش از یک ثمن محروم میشود.
ب) وقتی که برای میت چند برادر یا خواهر باشد در این صورت مادر میّت از بردن بیش از یک سدس محروم میشود مشروط بر اینکه:
اولا) لااقل دو برادر یا یک برادر با دو خواهر یا چهار خواهر باشند.
ثانیا) پدر آنها زنده باشد.
ثالثا) از ارث ممنوع نباشد مگر به سبب قتل.
رابعا) ابوینی یا ابی تنها باشند.
ماده 893 قانون مدنی
ماده 894 قانون مدنی
ماده 895 قانون مدنی
ماده 896 قانون مدنی
ماده 897 قانون مدنی
ماده 898 قانون مدنی
ماده 899 قانون مدنی
1) شوهر در صورت نبودن اولاد برای متوفی اگرچه از شوهر دیگر باشد.
2) دختر اگر فرزند منحصر باشد.
3) خواهر ابوینی یا ابی تنها در صورتی که منحصر به فرد باشد.
ماده 900 قانون مدنی
1) شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد.
2) زوجه یا زوجهها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.
ماده 901 قانون مدنی
ماده 902 قانون مدنی
1) دو دختر و بیشتر در صورت نبودن اولاد ذکور.
2) دو خواهر و بیشتر ابوینی یا ابی تنها با نبودن برادر.
ماده 903 قانون مدنی
1) مادر متوفی در صورتی که میت اولاد و اخوه نداشته باشد.
2) کلاله امی در صورتی که بیش از یکی باشد.
ماده 904 قانون مدنی
ماده 905 قانون مدنی
ماده 906 قانون مدنی
ماده 907 قانون مدنی
اگر فرزند منحصر به یکی باشد خواه پسر خواه دختر تمام ترکه به او میرسد.
اگر اولاد متعدد باشند ولی تمام پسر یا تمام دختر ترکه بین آنها بالسویه تقسیم میشود.
اگر اولاد متعدد باشند و بعضی از آنها پسر و بعضی دختر، پسر دو برابر دختر میبرد.
ماده 908 قانون مدنی
ماده 909 قانون مدنی
ماده 910 قانون مدنی
ماده 911 قانون مدنی
تقسیم ارث بین اولادِ اولاد بر حسب نسل به عمل میآید یعنی هر نسل حصه کسی را میبرد که به توسط او به میت میرسد بنابراین اولاد پسر دو برابر اولاد دختر میبرند.
در تقسیم بین افراد یک نسل پسر دو برابر دختر میبرد.
ماده 912 قانون مدنی
ماده 913 قانون مدنی
ماده 914 قانون مدنی
ماده 915 قانون مدنی
ماده 916 قانون مدنی
ماده 917 قانون مدنی
ماده 918 قانون مدنی
اخوه ابوینی و اخوه ابی هیچکدام اخوه امی را از ارث محروم نمیکنند.
ماده 919 قانون مدنی
ماده 920 قانون مدنی
ماده 921 قانون مدنی
ماده 922 قانون مدنی
اگر برادر یا خواهر امی یکی باشد سدس ترکه را میبرد و بقیه مال اخوه ابوینی یا ابی است که به طریق مذکور در فوق تقسیم مینمایند.
اگر کلاله امی متعدد باشد ثلث ترکه به آنها تعلق گرفته و بین خود بالسویه تقسیم میکنند و بقیه مال اخوه ابوینی یا ابی است که مطابق مقررات مذکور در فوق تقسیم مینمایند.
ماده 923 قانون مدنی
اگر جد یا جده تنها باشد اعم از ابی یا امی تمام ترکه به او تعلق میگیرد.
اگر اجداد و جدات متعدد باشند در صورتی که ابی باشند ذکور دو برابر اناث میبرد و اگر همه امی باشند بین آنها بالسویه تقسیم میگردد.
اگر جد یا جده ابی و جد یا جده امی با هم باشند ثلث ترکه به جد یا جده امی میرسد و در صورت تعداد اجداد امی، آن ثلث بین آنها بالسویه تقسیم میشود و دو ثلث دیگر به جد یا جده ابی میرسد و در صورت تعدد، حصه ذکور از آن دو ثلث، دو برابر حصه اناث خواهد بود.
ماده 924 قانون مدنی
ماده 925 قانون مدنی
در تقسیم بین افراد یک نسل اگر اولاد اخوه ابوینی یا ابی تنها باشند ذکور دو برابر اناث میبرد و اگر از کلاله امی باشند بالسویه تقسیم میکنند.
ماده 926 قانون مدنی
ماده 927 قانون مدنی
متقربین به مادر هم اعم از اجداد یا کلاله فرض خود را از اصل ترکه میبرند.
هر گاه به واسطه ورود زوج یا زوجه نقصی موجود گردد نقص بر کلاله ابوینی یا ابی یا بر اجداد ابی وارد میشود.
ماده 928 قانون مدنی
ماده 929 قانون مدنی
ماده 930 قانون مدنی
ماده 931 قانون مدنی
هر گاه عمو و عمه با هم باشند در صورتی که همه امی باشند ترکه را بالسویه تقسیم مینمایند و در صورتی که همه ابوینی یا ابی باشند حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود.
ماده 932 قانون مدنی
ماده 933 قانون مدنی
ماده 934 قانون مدنی
ماده 935 قانون مدنی
اگر برای میت یک یا چند نفر اعمام یا یک یا چند نفر اخوال باشد ثلث ترکه به اخوال و دو ثلث آن به اعمام تعلق میگیرد.
تقسیم ثلث بین اخوال بالسویه به عمل میآید لیکن اگر بین اخوال یک نفر امی باشد سدس حصه اخوال به او میرسد و اگر چند نفر امی باشند ثلث آن حصه به آنها داده میشود و در صورت اخیر تقسیم بین آنها بالسویه به عمل میآید.
در تقسیم دو ثلث بین اعمام حصه ذکور دو برابر اناث خواهد بود لیکن اگر بین اعمام یک نفر امی باشد سدس حصه اعمام به او میرسد و اگر چند نفر امی باشند ثلث آن حصه به آنها میرسد و در صورت اخیر آن ثلث را بالسویه تقسیم میکنند.
در تقسیم پنج سدس و یا دو ثلث که از حصه اعمام باقی میماند بین اعمام ابوینی یا ابی حصه و ذکور دو برابر اناث خواهد بود.
ماده 936 قانون مدنی
ماده 937 قانون مدنی
ماده 938 قانون مدنی
ماده 939 قانون مدنی
اگر علائم رجولیت غالب باشد سهمالارث یک پسر از طبقه خود و اگر علائم اناثیت غلبه داشته باشد سهمالارث یک دختر از طبقه خود را میبرد و اگر هیچ یک از علائم غالب نباشد نصف مجموع سهمالارث یک پسر و یک دختر از طبقه خود را خواهد برد.
ماده 940 قانون مدنی
ماده 941 قانون مدنی
ماده 942 قانون مدنی
ماده 943 قانون مدنی
ماده 944 قانون مدنی
ماده 945 قانون مدنی
ماده 946 قانون مدنی
تبصره (الحاقی 1389/5/26) – مفاد این ماده در خصوص وراث متوفایی که قبل از تصویب آن فوت کرده ولی هنوز ترکه او تقسیم نشده است نیز لازمالاجرا است.
ماده 947 قانون مدنی
ماده 948 قانون مدنی
ماده 949 قانون مدنی
ماده 950 قانون مدنی
ماده 951 قانون مدنی
ماده 952 قانون مدنی
ماده 953 قانون مدنی
ماده 954 قانون مدنی
ماده 955 قانون مدنی
ماده 956 قانون مدنی
ماده 957 قانون مدنی
ماده 958 قانون مدنی
ماده 959 قانون مدنی
ماده 960 قانون مدنی
ماده 961 قانون مدنی
1) در مورد حقوقی که قانون آن را صراحتا منحصر به اتباع ایران نموده و یا آن را صراحتا از اتباع خارجه سلب کرده است.
2) در مورد حقوق مربوط به احوال شخصی که قانون دولت متبوع تبعه خارجه آن را قبول نکرده.
3) در مورد حقوق مخصوصه که صرفا از نقطه نظر جامعه ایرانی ایجاد شده باشد.
ماده 962 قانون مدنی
حکم اخیر نسبت به اعمال حقوقی که مربوط به حقوق خانوادگی و یا حقوق ارثی بوده و یا مربوط به نقل و انتقال اموال غیرمنقول واقع در خارج ایران میباشد شامل نخواهد بود.
ماده 963 قانون مدنی
ماده 964 قانون مدنی
ماده 965 قانون مدنی
ماده 966 قانون مدنی
ماده 967 قانون مدنی
ماده 968 قانون مدنی
ماده 969 قانون مدنی
ماده 970 قانون مدنی
ماده 971 قانون مدنی
ماده 972 قانون مدنی
ماده 973 قانون مدنی
ماده 974 قانون مدنی
ماده 975 قانون مدنی
ماده 976 قانون مدنی
1) کلیه ساکنین ایران به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آنها مسلم باشد. تبعیت خارجی کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آنها مورد اعتراض دولت ایران نباشد.
2) کسانی که پدر آنها ایرانی است اعم از اینکه در ایران یا در خارجه متولد شده باشند.
3) کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنان غیرمعلوم باشد.
4) کسانی که در ایران از پدر و مادر خارجی که یکی از آنها در ایران متولد شده به وجود آمدهاند.
5) کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هیجده سال تمام لااقل 1 سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است.
6) هر زن تبعه خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند.
7) هر تبعه خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.
تبصره – اطفال متولد از نمایندگان سیاسی و قنسولی خارجه مشمول فقره 4 و 5 نخواهند بود.
ماده 977 قانون مدنی
الف) هر گاه اشخاص مذکور در بند 4 ماده 976 پس از رسیدن به سن 18 سال تمام بخواهند تابعیت پدر خود را قبول کنند باید ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به اینکه آنها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند.
ب) هر گاه اشخاص مذکور در بند 5 ماده 976 پس از رسیدن به سن 18 سال تمام بخواهند به تابعیت پدر خود باقی بمانند باید ظرف یک سال درخواست کتبی به ضمیمه تصدیق دولت متبوع پدرشان دایر به اینکه آنها را تبعه خود خواهد شناخت به وزارت امور خارجه تسلیم نمایند.
ماده 978 قانون مدنی
ماده 979 قانون مدنی
1) به سن هیجده سال تمام رسیده باشند.
2) 5 سال اعم از متوالی یا متناوب در ایران ساکن بوده باشند.
3) فراری از خدمت نظامی نباشند.
4) در هیچ مملکتی به جنحه مهم یا جنایت غیر سیاسی محکوم نشده باشند.
در مورد فقره دوم این ماده مدت اقامت در خارجه برای خدمت دولت ایران در حکم اقامت در خاک ایران است.
ماده 980 قانون مدنی
ماده 981 قانون مدنی
ماده 982 قانون مدنی
1- ریاست جمهوری و معاونین او.
2- عضویت در شورای نگهبان و ریاست قوه قضائیه.
3- وزارت و کفالتِ وزارت و استانداری و فرمانداری.
4- عضویت در مجلس شورای اسلامی.
5- عضویت شوراهای استان و شهرستان و شهر.
6- استخدام در وزارت امور خارجه و نیز احراز هر گونه پست و یا ماموریت سیاسی.
7- قضاوت.
8- عالیترین رده فرماندهی در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی.
9- تصدی پستهای مهم اطلاعاتی و امنیتی.
ماده 983 قانون مدنی
1) سواد مصدق اسناد هویت تقاضا کننده و عیال و اولاد او.
2) تصدیقنامه نظمیه دائر به تعیین مدت اقامت تقاضاکننده در ایران و نداشتن سوء سابقه و داشتن مکنت کافی یا شغل معین برای تامین معاش.
وزارت امور خارجه در صورت لزوم اطلاعات راجعه به شخص تقاضا کننده را تکمیل و آن را به هیات وزراء ارسال خواهد نمود تا هیات مزبور در قبول یا رد آن تصمیم مقتضی اتخاذ کند در صورت قبول شدن تقاضا سند تابعیت به درخواست کننده تسلیم خواهد شد.
ماده 984 قانون مدنی
ماده 985 قانون مدنی
ماده 986 قانون مدنی
ماده 987 قانون مدنی
تبصره 1 (الحاقی 1361/10/8 و اصلاحی 1370/8/14) – هر گاه قانون تابعیت مملکت زوج زن را بین حفظ تابعیت اصلی و تابعیت زوج مخیر بگذارد در این مورد زن ایرانی که بخواهد تابعیت مملکت زوج را دارا شود و علل موجهی هم برای تقاضای خود در دست داشته باشد، به شرط تقدیم تقاضانامه کتبی به وزارت امور خارجه ممکن است با تقاضای او موافقت گردد.
تبصره 2 (الحاقی 1361/10/8 و اصلاحی 1370/8/14) – زنهای ایرانی که بر اثر ازدواج تابعیت خارجی را تحصیل میکنند حق داشتن اموال غیرمنقول را در صورتی که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد، ندارند. تشخیص این امر با کمیسیونی متشکل از نمایندگان وزارتخانههای امور خارجه و کشور و اطلاعات است. مقررات ماده 988 و تبصره آن در قسمت خروج ایرانیانی که تابعیت خود را ترک نمودهاند شامل زنان مزبور نخواهد بود.
ماده 988 قانون مدنی
1- به سن 25 سال تمام رسیده باشند.
2- هیئت وزراء خروج از تابعیت آنان را اجازه دهد.
3- قبلا تعهد نمایند که در ظرف یک سال از تاریخ ترک تابعیت حقوق خود را بر اموال غیر منقول که در ایران دارا میباشند و یا ممکن است بالوراثه دارا شوند ولو قوانین ایران اجازه تملک آن را به اتباع خارجه بدهد به نحوی از انحاء به اتباع ایرانی منتقل کنند زوجه و اطفال کسی که بر طبق این ماده ترک تابعیت مینمایند اعم از اینکه اطفال مزبور صغیر یا کبیر باشند از تبعیت ایرانی خارج نمیگردد مگر اینکه اجازه هیئت وزراء شامل آنها هم باشد.
4- خدمت تحتالسلاح خود را انجام داده باشند.
تبصره الف (اصلاحی 1348/11/27)- کسانی که بر طبق این ماده مبادرت به تقاضای ترک تابعیت ایران و قبول تابعیت خارجی مینمایند علاوه بر اجرای مقرراتی که ضمن بند (3) از این ماده درباره آنان مقرر است باید ظرف مدت سه ماه از تاریخ صدور سند ترک تابعیت از ایران خارج شوند.
چنانچه ظرف مدت مزبور خارج نشوند مقامات صالحه امر به اخراج آنها و فروش اموالشان صادر خواهند نمود و تمدید مهلت مقرره فوق حداکثر تا یک سال موکول به موافقت وزارت امور خارجه میباشد.
تبصره ب (اصلاحی 1348/11/27)- هیئت وزیران میتواند ضمن تصویب ترک تابعیت زن ایرانی بیشوهر ترک تابعیت فرزندان او را نیز که فاقد پدر و جد پدری هستند و کمتر از 18 سال تمام دارند و یا به جهات دیگری محجورند اجازه دهد. فرزندان زن مذکور نیز که به سن 25 سال تمام نرسیده باشند میتوانند به تبعیت از درخواست مادر، تقاضای ترک تابعیت نمایند.
ماده 989 قانون مدنی
تبصره (الحاقی 1337/11/11)- هیات وزیران میتواند بنا به مصالحی به پیشنهاد وزارت امور خارجه تابعیت خارجی مشمولین این ماده را به رسمیت بشناسند. به اینگونه اشخاص با موافقت وزارت امور خارجه اجازه ورود به ایران یا اقامت میتوان داد.
ماده 990 قانون مدنی
ماده 991 قانون مدنی
ماده 992 قانون مدنی
ماده 993 قانون مدنی
1- ولادت هر طفل و همچنین سقط هر جنین که بعد از ماه ششم از تاریخ حمل واقع شود.
2- ازدواج اعم از دائم و منقطع.
3- طلاق اعم از بائن و رجعی و همچنین بذل مدت.
4- وفات هر شخص.
ماده 994 قانون مدنی
ماده 995 قانون مدنی
ماده 996 قانون مدنی
ماده 997 قانون مدنی
ماده 998 قانون مدنی
اگر کسی نام خانوادگی خود را که در دفاتر سجل احوال ثبت کرده است مطابق مقررات مربوطه به این امر تغییر دهد هر ذینفع میتواند در ظرف مدت و به طریقی که در قوانین یا نظامات مخصوصه مقرر است اعتراض کند.
ماده 999 قانون مدنی
ماده 1000 قانون مدنی
ماده 1001 قانون مدنی
ماده 1002 قانون مدنی
ماده 1003 قانون مدنی
ماده 1004 قانون مدنی
ماده 1005 قانون مدنی
ماده 1006 قانون مدنی
ماده 1007 قانون مدنی
ماده 1008 قانون مدنی
ماده 1009 قانون مدنی
ماده 1010 قانون مدنی
ماده 1011 قانون مدنی
ماده 1012 قانون مدنی
ماده 1013 قانون مدنی
ماده 1014 قانون مدنی
ماده 1015 قانون مدنی
ماده 1016 قانون مدنی
ماده 1017 قانون مدنی
ماده 1018 قانون مدنی
ماده 1019 قانون مدنی
ماده 1020 قانون مدنی
موارد ذیل از جمله مواردی محسوب است که عادتاً شخص غایب زنده فرض نمیشود:
1- وقتی که ده سال تمام از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است گذشته و در انقضاء مدت مزبور سن غایب از 75 سال گذشته باشد.
2- وقتی که یک نفر به عنوانی از عناوین جزء قشون مسلح بوده و در زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاریخ انعقاد صلح بگذرد بدون اینکه خبری از او برسد هرگاه جنگ منتهی به انعقاد صلح نشده باشد مدت مزبور 5 سال از تاریخ ختم جنگ محسوب میشود.
3- وقتی که 1 نفر حین سفر بحری در کشتی بوده که آن کشتی در آن مسافرت تلف شده است سه سال تمام از تاریخ تلف شدن کشتی گذشته باشد بدون اینکه از آن مسافر خبری برسد.
ماده 1021 قانون مدنی
الف) برای مسافرت در بحر خزر و داخل خلیج فارس یک سال.
ب) برای مسافرت در بحر عمان، اقیانوس هند، بحر احمر، بحر سفید (مدیترانه)، بحر سیاه و بحر آزوف دو سال.
ج) برای مسافرت در سایر بحار سه سال.
ماده 1022 قانون مدنی
ماده 1023 قانون مدنی
ماده 1024 قانون مدنی
ماده 1025 قانون مدنی
ماده 1026 قانون مدنی
ماده 1027 قانون مدنی
ماده 1028 قانون مدنی
ماده 1029 قانون مدنی
ماده 1030 قانون مدنی
ماده 1031 قانون مدنی
ماده 1032 قانون مدنی
طبقه اول: پدر و مادر و اولاد و اولادِ اولاد.
طبقه دوم: اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها.
طبقه سوم: اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها
در هر طبقه درجات قرب و بعد قرابت نسبی به عده نسلها در آن طبقه معین میگردد.
مثلا در طبقه اول قرابت پدر و مادر با اولاد در درجه اول و نسبت به اولادِ اولاد در درجه دوم خواهد بود و هکذا در طبقه دوم قرابت برادر و خواهر و جد و جده در درجه اول از طبقه دوم و اولاد برادر و خواهر و جد و پدر در درجه دوم از طبقه دوم خواهد بود و در طبقه سوم قرابت عمو و دایی و عمه و خاله در درجه اول از طبقه سوم و درجه اولاد آنها در درجه دوم از آن طبقه است.
ماده 1033 قانون مدنی
هر کس در هر خط و به هر درجه که با یک نفر قرابت نسبی داشته باشد در همان خط و به همان درجه قرابت سببی با زوج یا زوجه او خواهد داشت بنابراین پدر و مادر زن یک مرد اقربای درجه اول آن مرد و برادر و خواهر شوهر یک زن از اقربای سببی درجه دوم آن زن خواهند بود.
ماده 1034 قانون مدنی
ماده 1035 قانون مدنی
ماده 1036 قانون مدنی
ماده 1037 قانون مدنی
ماده 1038 قانون مدنی
ماده 1039 قانون مدنی
ماده 1040 قانون مدنی
ماده 1041 قانون مدنی
ماده 1042 قانون مدنی
ماده 1043 قانون مدنی
ماده 1044 قانون مدنی
تبصره (الحاقی 1370/8/17)- ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد فوق در دادگاه مدنی خاص میباشد.
ماده 1045 قانون مدنی
1) نکاح با پدر و اجداد و با مادر و جدات هر قدر که بالا برود.
2) نکاح با اولاد هر قدر که پایین برود.
3) نکاح با برادر و خواهر و اولاد آنها تا هر قدر که پایین برود.
4) نکاح با عمات و خالات خود و عمات و خالات پدر و مادر و اجداد و جدات.
ماده 1046 قانون مدنی
قرابت رضاعی از حیث حرمت نکاح در حکم قرابت نسبی است مشروط بر این که:
– اولاً شیر زن از حمل مشروع حاصل شده باشد.
– ثانیاً شیر مستقیما از پستان مکیده شده باشد.
– ثالثاً طفل لااقل یک شبانه روز و یا 15 دفعه متوالی شیر کامل خورده باشد بدون این که در بین، غذای دیگر یا شیر زن دیگر را بخورد.
– رابعاً شیر خوردن طفل قبل از تمام شدن دو سال از تولد او باشد.
– خامساً مقدار شیری که طفل خورده است از یک زن و از یک شوهر باشد. بنابراین اگر طفل در شبانه روز مقداری از شیر یک زن و مقداری از شیرزن دیگر بخورد موجب حرمت نمیشود، اگرچه شوهر آن دو زن یکی باشد و همچنین اگر یک زن یک دختر و یک پسر رضاعی داشته باشد که هر یک را از شیر متعلق به شوهر دیگر شیر داده باشد آن پسر و یا آن دختر، برادر و خواهر رضاعی نبوده و ازدواج بین آنها از این حیث ممنوع نمیباشد.
ماده 1047 قانون مدنی
1- بین مرد و مادر و جدات زن از هر درجه که باشد اعم از نسبی و رضاعی.
2- بین مرد و زنی که سابقاً زن پدر و یا زن یکی از اجداد یا زن پسر یا زن یکی از احفاد او بوده است هر چند قرابت رضاعی باشد.
3- بین مرد با اناث از اولاد زن از هر درجه که باشد ولو رضاعی، مشروط بر اینکه بین زن و شوهر زناشویی واقع شده باشد.